۱۳۹۳ مهر ۲۰, یکشنبه

هویت انکار شده همجنسگرایان ، دوجنسگرایان و تراجنسیتی ها

نوشته:رضا وضعی
مقدمه: واقعیت تام اجتماعی در جریان زندگی روزمره افراد شکل می‌‌گیرد که لازمه آن آگاهی است و این آگاهی چیزی نیست جز معانی موجود در زندگی روزمره که فرد بوسیله آن در میان دیگران و در تعامل با آن‌ها زندگی خود را پیش می‌‌گیرد. تمام این معانی که فرد در آن‌ها با دیگران سهیم است، یک زیست جهان اجتماعی خاص را می‌‌سازند. در این جهان اجتماعی خاص، فرد به تفاوت‌های خویش با دیگران آگاه می‌‌شود و درست از همین تفاوت‌هاست که دسته‌ای اقلیت نام می‌‌گیرند و دسته‌ای اکثریت؛ فردی عادی تلقی می‌‌شود و فرد دیگر داغ‌خورده؛ رفتارهای برخی افراد هنجار تلقی می‌‌شود و رفتار دیگری ناهنجار. در واقع می‌‌توان اینگونه بیان کرد که افراد عادی و داغ‌خورده، نه شخص بلکه به تعبیر گافمن، بیشتر «زاویه دید» هستند. آن‌ها در موقعیت‌های اجتماعی و در خلال تماس‌های مختلط، بوسیلهٔ آن هنجارهای تحقق نیافته‌ای خلق می‌‌شوند که احتمالا روی مواجهات مردم تاثیر می‌‌گذارند.بدین صورت که فرد، زیر نگاه خیرهٔ دیگری درمی‌یابد که در اقلیت قرار دارد؛ داغ خورده‌ای که هویتش در کنش با رفتار غیر عادی دیگری بازنمایی می‌‌شود. نگاه خیرهٔ مردانه بازتولید اندیشهٔ تسلیم برای جنس دوم، نگاه خیرهٔ همراه با ترحم و دلسوزی؛نگاه خیره‌ای که می‌‌تواند بر هویت‌های گوناگونی مترکز شود: معتادان، همجنس‌خواهان، قومیت‌های مختلف، معلولان جسمی و ذهنی، زنان و
***
همجنس‌گرایی یکی از گرایش‌های جنسی است که ویژگی آن تمایل زیبایی‌شناختی، عشق رومانتیک، و تمایل جنسی فردی است که تنها متوجه جنس همگون با خود او است. همجنس‌گرایی همراه با دو گرایش دگرجنس‌گرایی و دوجنس‌گرایی، سه گرایش اصلی جنسی را تشکیل می‌دهند. به فردی که به جنس دیگر گرایش داشته باشد «دگرجنس‌گرا» و به افرادی که هم به جنس دیگر و هم به افراد همجنس با خود تمایل دارند، «دوجنس‌گرا» می‌گویند.
رفتار همجنس‌گرایانه به برقراری رابطهٔ جنسی با فردی همجنس اطلاق می‌شود. همجنس‌گرا به افرادی گفته می‌شود که ترجیح می‌دهند مدّتی طولانی به فعالیت جنسی با افراد همجنس خود بپردازند. در سال‌های اخیر، برای توصیف سبک زندگی همجنس‌گرایانه از اصطلاح «همجنس‌خواه» استفاده شده‌است، زیرا باور بر این است که این اصطلاح نسبت به اصطلاح همجنس‌گرا بار منفی کمتری دارد. افراد زن و مردی که می‌خواهند جهت‌گیری جنسی همجنس‌گرایانه خود را به طور علنی ابراز کنند معمولا از اصطلاح همجنس‌خواه استفاده می‌کنند. در زبان فارسی در گذشته به همجنس‌گرایان زن، «طَبَق‌زن» گفته می‌شده که به عمل طَبَق‌زنی اشاره داشته‌است. این اصطلاح امروزه در زبان فارسی به ندرت مورد استفاده قرار می‌گیرد.
همجنس‌گرایی در ایران مانند سایر پدیده‌های ایرانی خصلت منطقه‌ای دارد. اگرچه تحولات آن متأثر از تحولات این مفهوم در جهان بوده است، اگرچه ما در ایران همجنس‌گرای مدرن را نیز تجربه می‌کنیم، اما حتی در مدرن‌ترین و پیشروترین شکل آن نیز این همجنس‌گرایی باید در زمینه‌ی خود شناخته شود. چنین کاری مستلزم شناخت همجنس‌گرایی ایرانی از درون است و چنین ماموریتی مستلزم کنار گذاشتن رویه‌های شبه عملی و تقلیل‌گرایانه‌ای است که قاصر از شناخت تجربه‌ی زیسته‌ی همجنس‌گرایان است. پیش از آنکه هر تعمیم و تحلیلی انجام شود، شناخت این حوزه مستلزم کاربرد روش‌های تاریخی و کیفی و در مجموع تفسیری است. ثانین فهم همجنس‌گرایی ایرانی نیاز به فرض تمایزهایی مفهومی دارد که بر حسب آن باید اشکال مختلف میل همجنس‌خواه را از یکدیگر بازشناخت. همجنس‌ستایی، همجنس‌گرایی، شاهددوستی و شاهدبازی و نیز کوییر بودن اشکال یکسانی از این میل نیستند و این هویت‌های مختلف هر یک در ظرف تاریخی و مادی مشخصی شکل گرفته‌اند.
وضعیت همجنسگرایان در حکومتی که قوانين خود را بر پايه قرآن، احكام و حديث های گوناگون پيامبران و امامان بنا کرده است، بسیار دهشتناک است. به طوری که جمهوری اسلامی ایران از ابتدای حیات خود  قوانینی را بر علیه همجنسگرایان ایرانی تصویب کرده است.
اما همجنسگرایان ایرانی، دوجنسگرایان و تراجنسیتی با وجود چنین قوانین تبعیض آمیزی که خود نشان دهنده نقض آشکار حقوق بشر است،با این حال از انواع مختلفی از بدرفتاری و تبعیض مثل تجاوز جنسی در طی بازداشت، دستگیر شدن در مهمانی ها، اخراج از موسسات آموزشی و محرومیت از فرصتهای شغلی مواجه هستند ،که این برخوردها جنبه قانونی ندارد و حتی نشان میدهد که این رفتارها چگونه موازین حقوق بین الملل را نقض میکنند.
اگر امتداد زندگی یک همجنسگرای ایرانی  را مورد بررسی قرار دهیم مشاهده می‌شود که واقعیت‌های فرهنگی و اجتماعی و باورهای دینی و وضعیت حقوقی یک کشور در سرنوشت فرد بسیار موثر است حال اگر تناسب این مفاهیم یا زندگی فرد در نظر گرفته نشود، سرانجام خوشی در انتظار نخواهد بود به ویژه اگر این فرد از جامعه‌ اقلیت جنسی باشد که در اینجا بحث ما تاثیر و لزوم ارتباط مفاهیم روانشناسی و حقوقی با یکدیگر در ارتباط با همجنسگرایان در ایران است.
 معمولا در فرهنگی که مراجعه به روانشناس و مشاوره گرفتن برای زندگی آسوده‌تر در نگاه سنتی جامعه، برچسب بیماری را به خود انگاشتن است، مراجعه‌ی یک همجنسگرا به روانشناس برای درک صحیح‌تر از زندگی در صورتی که این مرکز مشاوره زیر نظر کدام ارگان دولتی یا غیردولتی اداره می‌شود یا اینکه مرکز مشاوره‌ی عمومی یا خصوصی تسلط کافی برای برخورد و حل این ماجرا را دارد، دغدغه‌هایی است که اگر درست پیش نرود، خود آسیب‌هایی جدی‌تر از آسیب‌های اجتماعی در پی خواهد داشت.
متاسفانه بسیاری از همجنسگرایان و سایر اقلیت‌های جنسی در ایران بارها با این تجربه‌ی تلخ مواجه شده‌اند که برای حل دغدغه‌ها در جامعه‌ای که از هر جهت در این زمینه مواضع تندی دارد و برای رسیدن به درک بهتر به روانشناس مراجعه می‌کنند و حال ممکن است این روانشناس خود دارای آسیب‌های روانی دیگری به نام همجنسگرا هراسی یا همجنسگرا ستیزی باشد و گاه بسته به عقاید مذهبی یا وابستگی سیاسی خود نه تنها گره‌ای از کار را باز نکند، بلکه فرد را در میان کلافی سردرگم رها سازد. این بسیار سخت است که فردی از جامعه‌ی اقلیت جنسی از سوی متخصصین و مشاوران روانشناسی هم طرد شود.
متاسفانه بسیاری از همجنسگرایان هنگام برخورد با مراکز مشاوره این را شاهد بوده‌اند که متخصصین این رشته از واژه‌های درست و علمی در شأن افراد مطابق با استانداردهای رشته‌ی خود استفاده نکرده‌اند. برای مثال در بسیاری از پرونده‌های همجنسگرایان در ایران به جای کلمه‌ی «همجنسگرا» از «همجنسباز» استفاده شده است که وقتی پرونده‌های ایشان در خارج از کشور مورد بررسی قرار گرفت، مورد تعجب بسیاری از روانشناسان خارج از کشور بود.
آسیب رفتار ناشایست یا بدون تسلط کافی به این موضوع از هر آسیب و دشواری اجتماعی و فرهنگی دیگری سخت‌تر و دامنه‌ی تخریب وسیع‌تری بر زندگی فرد خواهد داشت.
اما چه لزومی دارد روانشناس از قوانین کشور در مورد همجنسگرایی درک کاملی داشته باشند؟
یکی از مهمترین مسایلی که در زمینه‌ی زندگی همجنسگرایان در رابطه با متخصصان روانشناسی وجود دارد، توصیه‌های روانشناسان ایرانی برای کمک به بهبود زندگی یک همجنسگرا در ایران است که در مواردی دیده می‌شود این توصیه‌ها با واقعیت‌های حقوقی یک کشور متناسب نیست و گاهی در تضاد کامل با قوانین است و عمل به این توصیه‌ها مترادف یا ساخت سندی برای محکومیت و مجرمیت فرد است.
بعد از تمام دشواریی‌هایی که یک همجنسگرا برای پیدا کردن روانشناسی که او را انکار نکرده و نسبت به هویت او موضع گیری نکند متحمل می‌شود، موضوع دیگر لزوم آشنایی نسبی این روانشناس با قوانین کشور در مورد خطرات احتمالی است که ممکن است با تجویز راهکارهایی که برای تعادل بهتر زندگی فرد، متناسب با هویت متفاوت جنس او ارائه می‌دهد، رفته رفته این جلسات مشاوره فرد را در بیرون از جلسه‌ی گفتگو به مجرمی تمام عیار از نگاه قانون تبدیل کند. هرچند که این ضعف و اجحاف از سوی قانون است ولی نیاز است محدودیت‌ها و امکانات قانونی هر دو سوی این ماجرا را بسنجیم و با این سنجش گوشه‌ای دیگر از سختی‌هایی که همجنسگرایان و دیگر اقلیت‌های جنسی در ایران متحمل می‌شوند را آشکار کنیم.
برای مثال همجنسگرایی که سال‌ها هویت خود را با ترس و اظطراب و ناشناختگی به دوش کشیده حال با توصیه‌ی روانشناس خود که او را درک می‌کند و بیمار می‌خواهد به جمع دوستانی چون خود برای و کسب مهارت زندگی با مفاهیم هویت جنسی‌اش برود. همزمان با این توصیه‌ی روانشناس اتفاق حقوقی دیگری در جریان است که به محض ورود و تلاش برای تعامل با دیگر همجنسگرایان از سوی شخص، با چندین عناوین مجرمانه بر اساس قوانین مختلف مدنی و جزایی و رایانه‌ای مواجه است که اگر همراه با تشویق مشاوره‌ی روانشناسی نامتناسب به وضعیت حقوقی کشور همراه شده باشد حتماً با مشکلات جدی و مجازات کیفری مواجه خواهد شد.
بی‌توجهی به قوانین و مقررات و بازتاب آن در جامعه و خلاصه‌تر ناآگاهی از حقوق شهروندی مشکلی فراگیر در ایران است که تنها شامل موضوع مورد بحث ما نیست، ولی آنچه که از جامعه‌ی روانشناسی ایران به دلیل تخصص خود که انتظار می‌رود دارای درک بهتری از مسئله‌ی همجنسگرایی باشد و بارها هم شاهد آن توسط روانشناسانی دلسوز بوده‌ایم این است، جامعه‌ی اقلیت جنسی ایران که از خارج و داخل کشور همه‌ی نهاد‌های اجتماعی را سعی دارد به خود وحقوق خود متوجه کند، از روانشناسان آگاه به‌عنوان یکی از اهرم‌های موثر در رسیدن به برابری حقوقی خود در این مسیر می‌خواهد تا با دقت نظر به پیچیدگی‌های زندگی همجنسگرایان در ایران این جامعه را متوجه لزوم تناسب مشاوره‌ها با قوانین داخلی ایران کند که فردی که سال‌ها اسیر سختی‌های شناخت هویت جنسی خود بوده و سعی دارد پله پله خود را از استرس و افسردگی و اضطراب و عذاب وجدان رها کند، ناگهان خود را در میان عناوین مجرمانه‌ی پیچیده در میان قوانین جزایی ایران نبیند که ناشی از درک ناصحیح مفاهیم حقوقی و روانشناسی باشد.
اینجا تصویری از عجین شدن این دو رشته‌ی علمی است که در زندگی یک همجنسگرا که برای رسیدن به سلامت روانی و آرامش به‌عنوان حقی از حقوق تمام انسان‌های آزاد، نمود پیدا می‌کند و این فرصتی است که نزدیک شدن علوم و رشته‌های علمی مختلف را برای خدمت به زندگی بهتر و در شأن تمام انسان‌ها ببینیم.
 اما برای لحظه ای تصورش را بکنید که اگر همه نیرو و هزینه ایی که صرف اذیت  و آزار همجنسگرایان، جوانان، زنان، فعالین کارگری و غیره می شد، صرف این می شد که مردم رفاه و آسایش، درمان، مسکن و آموزش پرورش خوب و مناسب می داشتند آنوقت جامعه ایران وضعش چه می بود؟ به این فکر کنید و آنوقت صد بار لعنت بفرستید به رژیمی که فقط مردم آزار و ضد انسان است.
اما حکومت اسلامی ایران  زندگی را برای بخش هایی از جامعه که تمایلات جنسی متفاوتی دارند و به هم جنس خود عشق می ورزند به یک جهنم مملو از تحقیر، بی حقوقی، انکار و مجازات سخت تبدیل کرده اند. شرح حال اسفبار و دردآور همجنس گرایان و برخوردهای ستمگرانه جمهوری اسلامی به آنها توصیف نقض شدید حقوق انسانی این بخش از جامعه است.

در آخر باید بگویم که این ستم و تبعیض باید خاتمه داده شود. عشق ورزیدن به هم جنس خود جرم و بیماری نیست. حقوق انسانی و پایه ای همجنسگرایان بدور از هر گونه رفتار تبعیض آمیزی باید فورا به رسمیت شناخته شود. تابو ها را در هم بشکنیم  و خود را از قید عقاید تبعیض آمیز برهانیم و قاطعانه و محکم از حقوق انسانی همجنسگرایان در مقابل حکومت اسلامی ایران به دفاع برخیزیم. آنها به کمک و پشتیبانی ما نیاز دارند.